جهان چگونه و به کجا میرود. منجیگرایی چه نقشی را در پاسخ به این پرسش میتواند ایفا کند. دانشکده الهیات، گروه فلسفه و کلام اسلامی در دانشگاه علامه طباطبایی از باب اهمیت این موضوع نشستهای تخصصی را با حضور محققان و اساتید خارجی برگزار کرد. نشست مزبور در دو بخش صبح و بعدازظهر پنجشنبه 15 آبان برگزار شد که بخش صبح آن در پی میآید.
جهان چگونه و به کجا میرود؟
به گزارش
عطنا، نخستین نشست «منجیگرایی و آینده پژوهی جهان» درحالی پنج شنبه هفته گذشته در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد که علی کربلایی پازوکی، دبیر علمی همایش و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در توضیح دلیل انتخاب چنین عنوانی برای این نشست میگوید: در دنیای امروز مسئله آینده پژوهی در حوزه مطالعات اجتماعی و آینده پژوهی و الهیاتی در محیطهای دانشگاهی و علمی به صورت جدی مطرح استو در واقع پرسش اساسی این است که جهان چگونه و به کجا میرود؟ از دید این مساله تنها همین مورد ختم نمیشود. ادامه صحبتهای او در نوشتار زیر نشان دهنده این است که نکات جدیدی در این خصوص بیشتر به چشم میآید:
با توجه به اینکه یکی از اضلاع مهم آینده پژوهی ارائه یک چشم انداز الهام بخش در آینده است که در ایجاد نشاط و تحرک جامعه بشری نقش مهمی را دارد، درصدد تبیین زوایای منجیگرایی و آینده جهان بر اندیشه مهدویت دارد. با توجه به نگرانی و اضطرابهای ناشی از پدیدههای شوم، طرح بحث منجیگرایی و مسئله نجات و ایجاد نگاه مثبت به آینده جهان باعث ایجاد امید و خوش بینی و نشاط معنوی و امید به زندگی در بین انسان ها خواهد شد.
با توجه به ضرورت گفتگوی بین الادیانی میان پیروان ادیان در زمان حاضر، طرح علمی و نظری مسئله منجی موعود به عنوان یک آرمان مشترک که مورد پذیرش تمام پیروان ادیان و ادیان است در چنین نشستهای علمی میتواند زمینهساز وحدت عملی منجی گرایان شود.
ما در چه جهانی زیست میکنیم؟
حسین امیر عبداللهیان، مدیر کل امور بین الملل مجلس در بخش دوم سخنرانی با ترسیم شرایط کنونی جهان ما از زاویه دیگری به موضوع منجی گرایی نگاه میکند. مشروح سخنان وی در پی میآید:
برای شروع بحث مایلم به اختصار توضیح دهم که ما در چه جهانی زندگی میکنیم. به لحاظ معنوی، منطقه غرب آسیا محل حضور ادیان الهی ،محل بعثت پیامبران عظیم الشان و ادیان مختلف الهی از مسیحیت، یهودیت، اسلام، زرتشت است و به لحاظ ادیانی این منطقه جغرافیایی از دل خود خاطرات، تاریخ، فرهنگ و تمدنهای کم نظیری را در خود جای داده است. ما در منطقهای زندگی میکنیم که در سه عرصه کنشگران، نوع کنش و محیط کنش، تحولات عظیمی شکل گرفته است. در حوزه کنشگران، اساسا در سطح جهانی یک تحول مهم رُخ داده و تحول مهم این است که قاعده بازی بازیگران در عرصه جهانی (البته قبل از پایان جنگ سرد شامل تقابل غرب و شرق با سردمداری اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده امریکا بودند) از یک سو بسیار ساده و از سوی دیگر بسیار وحشتناک و ترسناک بوده است. ساده بود، به لحاظ اینکه که تماس بین کاخ سفید در واشنگتن و در مسکو هم زمان جریان داشت و اگر یک بحرانی به نقطه جوش میرسید، قبل از اینکه بخواهد وارد این مرحله بحران شود، در یک تماس تلفنی سران دو کشور به کنترل و مهار بحران توجه میکردند. وحشتناک بود از این جهت که مبتنی بر جنگ هستهای بود، دستهای طرفین روی ماشه بود و شلیک هر یک از طرفین میتوانست انهدام یکی از طرفین یا هم زمان به فاصله اندک، انهدام هر دو طرف را رقم بزند.
اما در دنیایی که اکنون زندگی میکنیم، در آن کنشگران متعددی وجود دارند، به طور مثال، در جنگ تروریستی که در سوریه از سال ۲۰۱۱ میلادی به راه انداخته شد، بازیگران متعددی در این منطقه به ویژه در موضوع سوریه شروع به نقش آفرینی و مداخله کردند. همین بازیگران میخواهند تحولات در این کشور را در راستای منافع خودشان جهتدهی کنند، اما دیگر کنشگران فقط امریکا و روسیه نیستند، بلکه عضو دایم شورای امنیت، اتحادیه اروپا، تعدادی از کشو های اروپایی همچون فرانسه، آلمان و انگلیس میتوانند نقش تاثیرگذار داشته باشند. در سطح منطقه، کشورهای مختلف دیگری همچون ترکیه، عربستان سعودی،حتی کشورهایی که وسعت جغرافیایی کمتری دارند و یا حتی همانند قطر یک واحد سیاسیاند، سعی کردند در تحولات سوریه سهم تعیین کنندهای را داشته باشند. هر چند متأسفانه نقش آفرینی بسیاری از این کشورها در جهت منفی و با افزایش بحران دنبال شد.
اگرچه منطقه در شرایط حساس و استراتژیکی قرار دارد، اما در عین حال ما در سطح کنشگران شاهد ورود بازیگران مثبت همچون حزبالله لبنان نیز به عنوان یک سازمان مقاومتی در لبنان بودیم که نقش مهمی را در کنار نیروهای مسلح این کشور در عقب راندن صهیونیستهای اشغالگر از خاک لبنان و مبارزه با داعش داشتند. البته حمایتهای مستشاری ایران در مبارزه با داعش در راستای کمک به امنیت ملی لبنان و کمک به امنیت جمعی منطقه سهم عهدهای داشته است. در پرونده فلسطین نقش گروههای مقاومتی همچون جهاد اسلامی برجسته است و این در حالی است که این گروهها، کنشگران مهم جغرافیای تمدنی و تاریخی منطقه به شمار میآیند.
در عین حال ما در حوزه نوع کنش و نوع بازی هم تفاوت بزرگی در مقایسه با جبران جنگ سرد شاهد هستیم؛ در دوران جنگ سرد نوع کنشها عمدتاً سیاسی و تا حدودی امنیتی بود، اما در جهان کنونی نوع کنشها به ویژه در بعضی مناطق از جمله در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا به شدت نظامی و امنیتی است. راهحلهای سیاسی نسبت به شدت و گستردگی تحولات نظامی و امنیتی در این سالها جا مانده است. به طور مثال، ما در کشوری همانند عراق از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۸ میلادی شاهد کشتهشدن بیش از یک میلیون نفر بعد از اشغال عراق توسط نظامیان امریکا بودیم. یا اینکه در سوریه پیش از هفتصد هزار سوریهای کشته شدند، این آمار جدای از چندین میلیونها آواره، زخمی و ویرانیهایی است که در این سال ها به این کشور وارد آمده است. همین موارد به ما نشان میدهد محیط کنش در دوارن فعلی به شدت نظامی و محیط کنش در دوران جنگ سرد تا حدودی باثبات و پایدار بود اما محیط کنش در دوران کنونی محیطی ناپایدار،اسفنجی و ژلهای به نظر میرسد.
هنوز البته ترتیبات جدید و پایداری در سراسر جهان و به ویژه در بخشهای مهم و استراتژیک جهان همچون خاورمیانه شکل نگرفته است، فقط امریکاییها در چند دهه گذشته (با تاکید پس از سقوط محمدرضا شاه پهلوی در سال 1357) تلاش کردند، به عنوان ژاندارم در منطقه ترتیبات سیاسی و امنیتی جدیدی به وجود بیاورند. امریکاییها میخواهند نوع ترتیبات جدیدی را ایجاد کنند و آنها در صدر این سیاستها، قصد دارند ترتیبات جدید سیاسی امنیتی را از دل جنگ در منطقه به وجود بیاورند؛ تجمیل 8 سال جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه نظام جدید التاسیس و مردمی در ایران یکی از اقدامات آنهاست.
امریکاییها زمانی که موفق به ایجاد خاورمیانه جدید منجر نشدند، به تعبیر خانم سوزان رایس، وزیر خارجه وقت امریکا خواستند زایمان دردناک و جدیدی در منطقه ایجاد کنند و تحولات جدیدی را به نفع رژیم صهیونیستی رقم بزنند که به دلیل پایداری و مقاومت تاکنون نتوانستند. اتفاقاتی که ما در سالهای اخیر در یمن، افغانستان، لیبی و مصر شاهد آن بودیم که همه نشات گرفته از نگاه امریکایی ها و لابی صهیونیسمها بود که خواهان این بودند، یک ترتیبات سیاسی امنیتی جدید در منطقه ایجاد کنند، اما در رسیدن به اهدافشان شکست خوردند. تازهترین روش، ایجاد جریان تروریستی داعش در عراق و سوریه بود که با این شاکله میخواستند رعب و وحشت و ویرانی ایجاد کنند تا بتوانند ترتیبات سیاسی امنیتی جدید امریکایی - صهیونیست را شکل دهند، اما هیچ کدام از این اقدامات به دلیل جبهه مقاومت و نقش آفرینی ایران شکل نگرفت و به نتیجه نرسید.
ایجاد ترکیبات سیاسی امنیتی جدید در منطقه، محور مقاومت است. محور مقاومت و کشورهای حامی آن که حول مقاومت، آزادی و مبارزه با توسعه طلبی رژیم صهیونیستی و منطقهای سرشار از امنیت، سواد، رفاه و آرامش گرد هم آمدند، اجازه ندادند نظام سیاسی سوریه و مردم سوریه خسارتهای زیادی متحمل و مانع فروپاشی نظام سیاسی در سوریه شدند. محور مقاومت اجازه نداد در سوریه و عراق همانند لیبی دولتسازی شود. محور مقاومت اجازه نداد نقشههای شوم مشترک در یمن به نتیجه برسد و با مقاومت، اجازه ندادند با دولتسازی در یمن، سناریوی تجزبه این کشور موفق شود. در توطئههای جدید، قدم بزرگی به نام تجزیه کشورهای اسلامی دنبال میشود که هدف نهایی آن تقویت رژیم جعلی اسرائیلی و تضعیف و تجزیه همه کشورهای اسلامی در منطقه است.
محور مقاومت در منطقه به امنیت، صلح و سواد حداکثری جریاناتی که نگاه مهدویت و اندیشه الهی و سنت موعود گرایی در جهان را دنبال میکنند، کمک میکند. امریکاییها به دلیل همین محور مقاومت نتوانستند به اهداف خود برسند. آنان همچنین جریان وهابیت یا قرائتهای تندورانه و تروریستی و تکفیری در اسلام همچون داعش را نیز در تضاد با فرهنگ مهدویت شکل دادند، آنها حتی تلاش میکنند مسیر منطقه را به سمت دیگری ببرند، غافل از آنکه آینده از آن منجی عالم بشریت است. به واقع آینده منطقه و آینده جهان بدون تردید در انتظار منجی عالم بشریت است و برای رسیدن به آن نقطه از هیچ تلاشی و از هیچ کوششی دریغ نخواهد شد.
توجه به نقش ایران و رهنمودهای رهبر انقلاب و اندیشههای متعالی اسلامی در ایجاد مقاومت در مبارزه با انحرافات و جهالتها گویای این است که مقاومت پرچم خودش را در سراسر جهان برای روزی که همه منتظران ظهور حضرت مهدی موعود (عج) در همه ادیان الهی و حتی معتقدین ادیان غیر الهی شاهد یک جهانی سراسر صلح، آرامش و امنیت باشند، به احتضار در میآورد.
عدالت از منظر مهدویت
غلامرضا گودرزی، عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق سخنان خود درباره منجی گرایی را از نگاه عدالت در چشم انداز جهان از منظر مهدویت طرح میکند که از دید او بسیار اهمیت دارد. مبسوط سخنان او در پی میآید:
بحث من با این پرسش شکل میگیرد که چرا عدالت را در مباحث مهدویت انتخاب کردم. با مطالعات انجام شده در هر عصری میتوان به این گزاره اطمینان حاصل کرد که شعارعدالت همواره یک شعار جذاب بوده و در هر اندیشهای، موضوع عدالت مایه استحکام و قدرت نظریه و ایدهسازی بوده و در هر یک از نگرشهای منجی گرایانه متوجه میشویم، موضوع عدالت یک موضوع انگیزشی و مایه امید و حرکت است. اما در نگاه مهدویت علاوه بر این نکاتی که اشاره شد، خود مفهوم عدالت یک وجه ارزشی و آرمانی بنیادین هم دارد، چرا که حتی در آیات قرآن هم میتوانیم به این نکته پی ببریم که عدالت با فطرت انسانی گره خورده است و برای همین، ارزشی بنیادین دارد. اینکه چه عواملی بر عدالت موثر هستند، بستگی دارد از چه منظری به این مساله نگاه و در چه حوزهای آن را دسته بندی کنیم.
اگر بخواهیم عدالت را در معنای کلان بررسی کنیم، مسائل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، حقوقی، ساختاری، اعتقادی و ارزشی میتواند در سطح خُرد و کلان و جامعه و یا در یک افق جهانی، بر عدالت تاثیرگذار باشند. اما چرا به مساله موعودگرایی و عدالت در اندیشههای مختلف اشاره شده است. بر مبنای روایات دینی و قرآنی عدالت با صالح بودن گره خورده و ما نمیتوانیم متصور شویم که فردی صالح باشد اما عادل نباشد. اگر قرار است زمین به صالحان برسد، قطعاً عدالت طلبی یکی از صفاتی است که صالحان باید داشته باشند. از این رو، موضوع عدالت موضوعی است که در همه اندیشههای موعودگرایانه یکی از نشانه هایی است که در موارد پس از ظهور، منجر به گسترش برکت در سطح عالم میشود؛ به تعبیری ساده، هم رزق و هم روزی و هم طبیعت به حد اعلا میرسند و برکت محقق میشود. فراز سخنان امیر المومنین نیز گویای تایید همین گزاره است که ملاحظه عدالت یکی از آن زمینهها و اصولی است که میتواند موجب برکت شود و موعود جهانیان خودش مظهر این برکت است. هر چند که ما میدانیم عدالت در سطوح فردی و اجتماعی و یا ابعاد منطقهای و جهانی لازم و ضروری است اما برای هر سرزمینی ضروریتر است چون زمینه رشد و شکوفایی را محقق میکند.
نگاه رهبر انقلاب در موضوع عدالت و مهدویت در موضوع قدرت، مسئولیت اجتماعی و در حوزههای دیگر حیات انسانی تعریف و دستهبندی میشود. اگر بخواهیم به چشم انداز عدالت در حکومت مهدوی و دیگر اندیشهها نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم که عدالت در چنین فضایی یک ویژگی و پایهای دارد.
بر این اساس نمیتوان برای موعود و منجیگرایی از نگاه دینی (با تاکید شیعیان) عدالت را بدون ارتباط با تقوا تعریف کنیم. عدالت در چنین نگاهی فطری و بنیادی و با فطرت پاک انسانی گره میخورد. با دیدگاه جهان شمول موعودگرایانه، عدالت برای همه یک مفهوم عینی است و در سطح جامعه باید اتفاق بیفتد و مردم باید آن را احساس کنند و یک مفهوم جامع است. یعنی همه حوزههای حیات انسانی باید در برگرفته شود. در واقع متضمن تعالی انسان باید این عدالت باشد، نه در خدمت گروه خاصی از جامعه قرار گیرد، بلکه موضوع عدالت فراگیر است، یعنی همه حوزه ها را چه انسان و چه طبیعت در بر میگیرد. اینطور نیست که عدالت را فقط برای انسان بخواهیم، اما در مورد طبیعت یا بقیه مخلوقات این را نخواهیم و عدالت در چنین نگاهی اصالت دارد، یعنی ابزار رسیدن به قدرت نیست، بلکه خودش اصالت دارد و ماهیتی است که ما باید به سمت آن حرکت کنیم. به بیان دیگر، عدالت در نگاه مهدویت و منجیگرایی منجر به داد و برابری و احقاق ایفای حقوق مردم میشود. همچنین عدالت در منجیگرایی باعث امید در بین مردم میشود و به همین دلیل، شکوفایی و پویایی را به دنبال دارد.
پرسش دیگر این است که آیا مفهوم عدالت به تنهایی مهم است؟ از منظر موعود گرایی، وسیعترین ارتباط باید میان عدالت و کرامت ایجاد میشود، یعنی اگر بخواهیم در یک کلمه مفهوم آن را خلاصه کنیم، عدالت باید مستلزم کرامت انسانی باشد. کما اینکه عدالت با کرامت گره میخورد، چرا که هر دوی این مفاهیم متضمن سعادت و کمال انسانی که هدف نهایی آفرینش خواهند بود، است. شاید به همین دلیل باید دولت موعود را دولت کریمه بنامیم.
اما آیا دولت موعود را میتوانیم دولت کریمه بنامیم؟ از نگاه منجی گرایانه، مفهوم کرامت و عدالت آنچنان در هم تنیده شدهاند که میتوانیم بگوییم این دو از هم قابل تفکیک نیستند، یعنی در نگاه منجیگرایانه مفهوم عدالت با مفهوم کرامت کاملاً مرتبط است. این بدین معنا نیست که وقتی می گوییم کرامت یا عدالت، از ساحات دیگر عدالت بخواهیم غفلت کنیم. شاید به همین دلیل است که بسیاری صحنه اصلی نبرد آخر الزمانی را نیز بر سر همین مفاهیم میدانند. کمتر اندیشههایی هستند که شعار عدالت خواهی ندهند. از باب اهمیت همین مساله است که عدالت و کرامت مرز بین نفاق و ایمان خواهد بود. در واقع تمرکز بر عدالتی که مستلزم کرامت باشد، می تواند ما را به هدف متعالی (مدینه فاضله) برساند.
ریشه در گذشتگان
اسکار مولیناس، استاد دانشگاه آتومونا از مکزیک مساله موعودگرایی را تنیده و در پیوند با اقوام پیشینی و گذشتگان میداند و البته سخنان خود را با حوزه مطالعاتی سرزمینی مکزیک دنبال میکند که بخشی از سخنان مهم وی در پی آمده است:
همان طور که میدانیم، ریشه فکر منجیگرایی و امید به آینده در فرهنگهای پیشینی است. در مکزیک باستان، عقاید انسان محور وجود نداشته؛ بدین معنا که مرکز جهان انسان نبوده و این طبیعت بود که کانون تحولات تلقی میشد. در آن برهه، زمانی عناصر طبیعی و نجات بشر نمیتوانستهاند ناشی از عمل یا اراده یک فرد باشند، بلکه خدایان این اقوام پیشینی خدایان آب، زمین، باد، آتش، خورشید، ماه و بیش از ۲۶۰نماد مختلف بودند و بعضی از آنها شمایل انسانی داشتند، ولی در کنار این وجه انسانی، عناصر طبیعی، حیوانی، گیاهی یا هندسی هم داشتند که بسیار حایز اهمیت بود.
اقوام پیشینی، پیش از این که در انتظار آیندهای باشند، تحت محاصره دائم خدایگان بودند و تمام مناسک دینی آنها باید مورد پسند خدایگان قرار میگرفت تا موجودیت بشر تضمین شود. به طور خاص این کار با تقدیم روزانه خون به خدایگان انجام میشد. امید به آینده خیلی دور از تفکر این اقوام بوده و بر عکس فرا رسیدن آینده نه تنها موجب امید، بلکه موجب ترس میشده و سعی میکردند این اتفاق را به تاخیر بیاندازند.
در روایات مربوط به این گذشتگان و اقوام پیشینی آمده است که بشر چندین بار نابود شده و براساس همین تجربه و روایات آینده، برای آنها هم میتوانسته همین سرنوشت به ارمغان بیاید، این تفکر در میان آنان تداعی شده که میتوانیم در سنگ خورشید ببینیم که مرکز خورشید هست و گرداگرد آن، چهار مربع هستند که نشان میدهد دورههای مختلفی بشر نابود شده، آنهم به خاطر اینکه بشر از قربانی به خدایگان غفلت کرده و اول به ترتیب خدایگان باد و بعد بارش آتش، بشر را نابود کرده است و فقط تعدادی اندک از نسل بشر زنده ماندند و تا دورهی حال که اسپانیاییها به اینجا (مکزیک) رسیدند، قربانی انسان اساسی بود.
از دید این اقوام پیشینی برای به تاخیر انداختن آینده مخرب، ارتباط برقرار کردن با خدایگان یا به طور دسته جمعی انجام میشد و یا به طور فردی، افراد خون خودشان را فدای خدایگان میکردند و بینی،گوش و یا زبان خود را با سیخ یا ابزارهای مختلف میبریدند، اینها مناسک بلندی بود که چند ساعت طول میکشید و به این شکل به حالت وجد میآمدند. وقتی که اسپانیاییها به مکزیک رسیدند، این جهان بینی رو در روی مسیحیت قرار گرفت، چون اسپانیاییها رسالت خودشان میدانستند، نه فقط سرزمین را تسخیر کنند که ارواح ساکنان آن منطقه و سرزمین را برای مسیحیت بخرند.
بنابراین عناصر مشترک اندکی میان دین مسیحیت کاتولیک و دیالکتیک شکل گرفت و این اقوام پیشینی و اسپانیاییها که در ابتدا روابط آنها خوب بود، خیلی زود تغییر کرد و اسپانیاییها به این درک رسیدند که نمیتوانند در صلح با اقوام زندگی کنند و آنها را تحت سلطه خودشان درآورند، روایت تاریخی آن زمان نشان میدهد اگر چه روابط اسپانیاییها با اقوام در ابتدا خوب بود اما اسپانیایی ها خودشان را منجی میدانستند، ولی کاری که کردند تسخیر سرزمین بود؛ تسخیر ارواح مردم و تحمیل یک شیوه زندگی بیگانه برای آن اقوام باستانی بود که برای اسپانیاییها یک آینده پُر ابهت با ثروتی که از سرزمینهای دور از اروپا (قارههای آمریکا) به دست آوردند، امپراطوری بزرگ ساختند و با این رُخداد طولانی، فرهنگ های پیشینی شیوه زندگیشان را از دست دادند و حمایت خدایگان را هم همینطور. تنها فرهنگ باقیمانده از این فرهنگهای پیشینی موضوع رقص است که البته اهمیت رقص در دوره سلطه اسپانیاییها حفظ شد و در دوره های نزدیکتر میبینیم که ارتباط و پیوند میان رقصها در فرهنگهای پیشینی و مناسک مسیحی به دلیل حمایت سنت دینی آن بیشتر شد.
چشم انداز عقلانیت در جهان
غلامرضا بهروزی لک، استاد دانشگاه باقرالعلوم مساله خود را با عنوان منجی گرایی و چشم انداز عقلانیت در جهان به پیش میبرد که متن سخنانش در پی آمده است:
عقلانیت یکی از مسائلی است که در جامعه معاصر ما به شکل مهم و کلیدی مطرح شده، یکی از پایههای تمدن مدرنغربی ما که به نوعی مدعی آن هم هست، همان مسئله عقل و عقلانیت است. پیشتر از این، انبیای الهی آمده بودند، عقل بشر را شکوفا کنند و به تعبیر قرآن کریم خداوند متعال با دین خودش آمده است، این زنجیرها را از پای انسان باز کند و در واقع آزادسازی انسان برای شکوفاسازی انسان بود.
امیرالمومنین در توصیفی از پیامبر اسلام این تعبیر را دارد که گنجینههای خِرد پیامبر سعی کرد مقوله آزادسازی انسان را شکوفا کند و این اهمیت علم و دانش عقلانیت به جایی رسید که خداوند تاکید دارد تنها این عالمان هستند که به درک مقام الهی و مقام خشیت نائل میشوند و این انحصار در علم، عقل و تدبر هست، اما عقلانیتی درست در آموزههای اسلامی میبینیم.
بنده تحلیلی از روند عقلانیت ارائه میدهم که در آن توضیح میدهم چشمانداز عقلانیت در ارتباط با آینده و منجی گرایی چگونه خواهد بود و این امر چگونه در جهان کنونی ما که با چالشهایی مواجه شده است، به صورت مجددی خود را نمایان میکند. در جامعه موعود مهدوی به شکل بارز و برجستهای این مساله محقق و شکوفایی به شکل کامل تکمیل میشود.
ما در جهان بینی اسلامی میدانیم که جهان مخلوق خداست و لذا توحیدمحوری و توحیدگرایی اصل اعتقاد همه ادیان الهی بوده است، ادیانی که خداوند دعوت کرده است و عالم مطلق خداوند متعال بوده است و او بر همه چیز آگاه و بخشی از اذن خودش را به فرستادگان خودش داده است. نتیحه این بوده است که در طول تاریخ انبیای الهی کمک کردند که بشر شناخت درستی پیدا کند، اما این شکوفایی و رشد عقل در جهان براساس دیدگاه ما این طور نبوده است که انسانها صرفاً با سعی و خطای خودشان به این نتیجه برسند و به همین خاطر انبیای الهی کسانی بودند که با وحی و بهرهمندی از خرد الهی کنکاش کردند که این آگاهی و شکوفایی را به انسانها هم منتقل کنند و هم به انسان در حد توان خودشان هدایت را ارائه کنند.
معلمان تاریخ، انبیای الهی بودند و دین خاتم، دین اسلام است. در این دوران ما شاهد بودیم که شکوفاییهایی هم در جهان اسلام و تمدن اسلامی تا دوره معاصر شکل گرفت و اگر حال را قیاس با گذشته قرار دهیم، میبینیم که تاثیر علم و عقلانیت در جهان اسلام در مقایسه با زمان خودش چقدر بوده است. اما در دوره معاصر غرب گامی فراتر برداشت و با رنسانسی که انجام داد، سعی کرد وحی را کنار بگذارد و عقل را به تاثیر باستان ارجاع دهد، رنسانس در واقع بازگشتی بوده است برای تعقل، ولی جالب اینجاست که تعقلی که در قرون میانه آن را کنار گذاشته بود و تعقل یونان باستانی را که توسط فلاسفه اسلامی چون ابن الرشد تغییر میکند، به اروپا انتقال پیدا میکند. جالب اینجاست که رنسانس هم به عقلانیتی دعوت میکرد که مسلمانان و فلاسفه مهم و بزرگی چون ابنالرشد آن را شکوفا کردند.
اما رنسانس با آموزههای دکارتی علاوه بر اینکه در مقام یک ابزار برآمد، راه انحرافی را هم فراهم کرد. عقلانیت در دنیای مدرن به جای اینکه همانند عقلانیت اسلامی و حتی به نوعی عقلانیتی که در یونان باستان هم بود، با زئوس (خدای خدایان) پیوند خورد. اما عقلانیت مدرن یک نوع استقلال خواهی و طغیانی را هم پیریزی نمود که میشود از آن به عقل خود بنیاد نام برد که بدین معنا انسانها مدعی بودند عقل آنها کافی است و خودشان میتوانند به سعادت یا خوشبختی و هر چیزی که مطلوب انسانی است، برسند.
بعد از دوره شکوه عقلگرایی، ما شاهد این هستیم که بحثهای جدی شکل میگیرد که نشان میدهد عقل چندان قدرتی ندارد که بتواند کلیت جهان را تحلیل کند و پرسشی اساسی شکل میگیرد که آخر جهان کجاست و چیست؟ و چگونه میتوان خود را فهمید. اینجا به مسلخ بردن عقل است و دیگر به شکل فجیعتری که خرد و فلسفه را تجلی خدای آپولود میدانست و به جای تعقل، از اراده به قدرت و شیوه شهوترانی انسانی ملاک قرار گرفت. بعد از این هم دیدیم که در دنیای معاصر غربی عقل بیشتر افول کرد؛ به طوریکه امروزه شاهد پراگماتیسم به عنوان یک مکتب هستیم که به روایت آن عقل برساخت اجتماعی است که شرایط اجتماعی حقیقت را می سازند.
اما اگر بخواهیم با رویکرد منجیگرایی و تلاش کنیم از این وضعیت عبور کنیم، باید دوباره به آموزههای دینی برگردیم. در واقع مبانی منجی گرایانه در ادیان الهی این ویژگی را دارند که انسان و عقل هر دو مخلوق الهی هستند. امام باقر(ع) میفرماید: «چون خدا عقل را آفريد از او بازپرسي كرده بهاو گفت پيش آي پيش آمد، گفت بازگرد، بازگشت، فرمود به عزت و جلالم سوگند مخلوقي كه از تو بپيشم محبوبتر باشد نيافريدم و ترا تنها به كساني كه دوستشان دارم بهطور كامل دادم. همانا امر و نهي كيفر و پاداشم متوجه تو است.»
داستان خلقت نشان میدهد که عقل و بعدها رسالت و وحی به عنوان رسول آمدند، رسول باطنی که عقل است و رسول ظاهری. اما این دو مفهوم، با هم همواره سازگار بودهاند و رسول ظاهری پیامبران هم آمدهاند که این عقل را شکوفا کنند. به طور مثال این باتلاقی که در دوران کنونی به ویژه در قرن بیستویکم ایجاد شده، چالشهای فراوانی برای انسان فراهم کرده است. قرن بیستم علاوه بر پسامدرن، بحران معنا در فضای مجازی را هم فراهم کرده است.
در روایات های آخرالزمانی، این آشفتگی قبل از ظهور هست که اساساً معیارها بهم خواهد ریخت و آنچه که معروف و صحیح است، نادرست نمایانگر میشود و آنچه که نادرست است، صحیح جلوه مییابد که نمونهاش همین اقدام نشریه فرانسوی شارلی ابدوست که کاریکاتورهای کذایی را درباره پیامبر گرامی اسلام منتشر کردند؛ در واقع به جای اینکه از دین آورنده عقل تمجید کنند، با توهین او را هدف ناجوانمردانه میگیرند.
ما در روایتهای آخرالزمانی مهدویت (نگاه شیعیان) روایت از امام باقر (ع) داریم که ما یک تکامل در باز آفرینی افول در منجی و به دست منجی داریم؛ یعنی این طور نیست که انسانهایی که در آستانه ظهور منجی دچار بحران معنا شدهاند، بلکه یک راهبری لازم است که با پیوند مجدد عقل و وحی، دوباره آن را به شکوفایی برساند و یقیننا این شکوفایی به تنها به شکل کامل در جامعه امروز محقق خواهد شد. موعود خواهد توانست بحران عقل را به پایان برساند و آغاز جدیدی از عقلانیت را محقق کند، البته ویژگی عقلانیت در جامعه افول عبارتند از مطیع خداوند و همراهی با وحی. امیدواریم که هر چه زودتر این امر محقق شود و ما هم از این نوع عقلانیتی که در جامعه موعود هست حرکت کنیم.
منجی پیوند دهنده انسانها با خداست
منموهان سادانا، استاد مدعو از دانشگاه هندوستان مساله موعود را از زاویه دید نجاتگرایی و چشم انداز معنویتگرایی در این جهان مورد بحث قرار میدهد که در زیر چکیدهای از آن مباحث آمده است:
با رویکرد جامعهشناختی، در منجیگرایی به عنوان یک مفهوم شما با گزارهای روبهرو هستید که در نگاه نخست نشان میدهد شما به منجی ایمان دارید، از این نوع نگاه، جهان بینی موعودگرایی بدین گونه است که دیگران باید توسط منجی نجات پیدا کنند. منجیها در ادیان مختلف در زمینههای مختلفی وجود دارند؛ اما در ادیانی همانند اسلام، مسیحیت،هنویسم، سیکگرایی، بودیسم، مساله موعودگرایی غالب است. سه عنصر مشترک در مکتب معنوی ادیان دیده میشود که شامل:
- اعتقاد به وجود خدا است
- اعتقاد به اینکه انسان تا میتواند نشانههای خدا را بیاید
- ناجیان در کشورهای مختلف برای نجات بشریت در مکانهای مختلفی متولد شدند.
منجی در هر مذهبی آمده است تا به ابعادی که انسانها در آن گمراه شدند، کمک و انسانها را ارشاد کند و در مسیر هدایت قرار دهد که بتوان از آن طریق خدا را به هر طریقی که ادیان مدعیاند، بشناسند. منجیان در دیگر مکاتب هم آمدهاند به مردم در رسیدن به خودشناسی و خداشناسی کمک کنند، تا بشریت را نجات دهند و در مسیر بازگشت به یک قدرت فوق العاده عالی و نیرومند قرار دهند.
در مطالعه تطبیقی بین ادیان تاکید بر این است که منجی پیوند دهنده انسانها با خداست. در کتاب مقدس، در یوحنان میگوید من با شما ارتباط گرفتم ای عزیزانم برای همه چیزهایی که از پدرم شنیدهام من شما را شناختهام (اینجا اشاره به خدا دارد).
این متون مقدس نمایانگر این است که منجی یا عیسی مسیح واسطهای است که پیام خدا را به بشریت انتقال میدهد. روایتی از مولانا شده است که یکبار یکی از شاگردان وی متوجه شد که مولانا مدام مشغول نماز خواندن است، به مولانا گفت ای قبله ما، لطفاً استراحتی کنید، مولانا پاسخ داد: اگر من بخوابم چه کسی از شما خواب آوران بدبخت (به مقامات نگون بخت همان افراد غافل) مراقبت خواهد کرد، زیرا که من مسئولیتی را دارم و پذیرفتهام تا از خدا بخواهم همه آنها بفهمند روزی به کمال خواهند رسید.
نهایت و پایان همه ادیان، تحقق ادراک خداست، از اینرو هر از گاهی خدا قدرت متعالی منجیانی را برای کمک به طالبان یاری میفرستد تا از غیرحقیقت به حقیقت و از تاریکی به نور و از مرگ به جاودانگی هدایت شوند.
آثار انتظار و اعتقاد به منجی
علی کربلایی پازوکی، مدیر گروه فلسفه و کلام اسلامی موضوع سخنرانی خود را از منظر آثار انتظار و اعتقاد به منجی موعود در ادیان با تاثیر آن در آینده جهان، مطرح میکند. چکیدهای از سخنان وی در پی آمده است:
انتظار منجی موعود و مصلح جهانی که عدالت، صلح و امنیت را اجرا کند و بساط ظلم، فساد وپلیدی را در هم پیچد، یکی از اصیلترین نیازها و آرزوهای بشر بشر در طول تاریخ است. خاستگاه این نیاز فطرت الهی انسان است. بشر از روزی که در بستر زمین سکنی گزید، پیوسته در آرزوی یک زندگی اجتماعی همراه با سعادت به تمام معنا و فاضله بوده و پیوسته به امید رسیدن به چنین روزی قدم برداشته و تلاش علمی و عملی نموده است. همچنین باور به منجی موعود و انتظار او یکی از آموزههای مشترک در بین تمام ادیان ابراهیمی و حتی غیر ابراهیمی است. پیروان ادیان به مسئله انتظار از دو منظر متفاوت نگریستهاند:
- انتظار منفی که ماهیتی انفجاری،منفعلانه،سطحی وغیر مسئولانه و دارای آثاری مخرب است.
- انتظار مثبت که سازنده،تعهدآور، اصلاحگر و تحرک آفرین که زمینهساز ظهور منجی موعود است.
در این نوشتار به آثار باورشناختی، جامعه شناختی و روانشناختی انتظار مثبت میپردازم.
آثار باور شناختی انتظار منجی و موعود: بعضی از فیلسوفان دین وجود شرور طبیعی و اخلاقی در عالم و با این ادعا که انبیا در رشد، تکامل و هدایت انسانها و ایجاد جامعه عادلانه جهانی، به توفیق کامل نرسیدهاند، این مساله را در تضاد با غایتمندی الهی و هدف مداری خلقت، و حکمت الهی بیان کردهاند. در جواب این اشکال براساس فلسفه انتظار میتوان گفت: عالم هستی تنها محدود به زمان ومکان حال و گذشته نیست، بلکه عصر ظهور که ابتدا و مدت زمانی آن بر ما معلوم نیست، را نیز شامل میشود. بنا بر تصریح بسیاری از متون مقدس و اجماع اندیشمندان ادیان الهی و غیر الهی و روایات اسلامی، در عصر ظهور آسمان برکاتش و زمین نعماتش را متناسب و به اندازه در اختیار انسان قرار میدهد. افزون بر این، منجی موعود با عنایت و قدرت الهی ونفس قدسی، سبب رشد عقلها و علم در بالاترین درجه آن میشود. با اجرای عدالت و ایجاد صلح و امنیت و از بین رفتن فساد و تبعیض زمینههای شرور طبیعی و اخلاقی از بین میرود و تکامل اخلاقی، روحی و معنوی انسانها تحقق مییابد. مجموع این شرایط در عصر حضور زمینهساز ایجاد جامعه عادلانه جهانی و معناداری صفت حکمت الهی و تحقق هدف خلقت خواهد شد.
از جمله آثار باور شناختی مساله انتظار،بهرههای معنوی و علمی است که منتظران از وجود امام و منجی در عصر غیبت میبرند. همچنانی که زمینیان از خورشید پشت ابر بهره مند میشوند. از این دیدگاه منجی موعود حجت خدا و واسطه فیض الهی در هدایت باطنی ومعنوی انسانها است. راهنمایی که سبب هدایت یافتگی واقعی انسان و رسیدن او به سر منزل مقصود میشود.
از منظر جامعهشناختی انتظار منجی موعود در ایجاد حکومتی عادلانه همراه با سعادت واقعی، پاسخی مناسب به نگرانیهای انسان از وضع موجود و آینده مبهم خود است. افزون بر این، یکی از عوامل مهم ماندگاری، پایداری، ایجاد وحدت اجتماعی و حفظ هویت پیروان ادیان در طول تاریخ در برابر نیروهای غالب و متخاصم، اندیشه منجی موعود سوشیانت، ماشیح، مسیح و تا مهدی بوده است. باور به منجی موعود و انتظار ظهور او به عنوان یک آموزه و آرمان مشترک میتواند از نظر اجتماعی زمینه وحدت، همگرایی، همزیستی مسالمت آمیز و گفتگوی بین الادیانی پیروان ادیان شود و در روایات اسلامی نیز به چنین آرمانی اشاره شده است
السلام علی المهدی الذی وعدالله عز و جل به الامم ان یجمع به الکلم و یلم به الشعث و یملا به الارض قسطا و عدلا و یمکن له و ینجز به وعد المؤمنین.
«سلام بر مهدی که خدای عزّ و جلّ امّتها را به وجود او وعده داد، که به وسیله او سخنها را جمع کند،و پراکنده ها را گرد آورد،"و زمین را به او پر از عدل وداد نماید،و به او جایگاه و قدرت دهد،و وعده اش را به اهل ایمان به وسیله او وفا کند.»
از جمله آثار جامعهشناختی مسئله انتظار که اختصاص به جامعه شیعی دارد نهاد وکالت و نیابت از طرف امام علیه السلام است. این نهاد در قالب یک شبکه گسترده جهانی از طریق نواب خاص و عام امام شیعیان را به مرکز امامت و ولایت متصل میکند. نواب امام به نمایندگی از طرف ایشان مرجعیت دینی و معنوی شیعیان را بر عهده دارند و حقوق مالی انان را تحت عنوان سهم امام جمع آوری ودر امور عام المنفعه ودینی هزینه میکنند. بین مردم قضاوت کرده واختلافات آنان را رسیدگی میکنند.
آثار روان شناختی انتظار منجی و موعود: امید به آیندهای روشن، متعالی، عادلانه، همراه با صلح، امنیت و مبارزه با ظلم، فساد و تباهی، به انسانها نشاط، تحرک، انگیزه، پویایی و خوشبینی به آینده میدهد و بردباری او را در برابر مشکلات و ناملایمات تقویت میکند و از این رو در روایات آمده: انتظار فرج خود نوعی گشایش است و انتظار فرج و گشایش بزرگترین عبادت است. در روایت امده است:
اَكثِروا الدُّعاءَ
بِتَعجِيل الفَرَجِ فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم. «براي تعجيل در ظهور من زياد دعا کنيد که خود، فَرَج و نجات شما است. (کمالالدين، ج ٢، ص ٤٨٥)».
خبرنگار: دنیز دزفولی